شوریده سری
مستی چشم تو آشفته تر از پیشم کرد
دیده با دیدن تو بی خبر از پیشم کرد
هر چه غم بود مرا در دل دیوانه نشست
غم عشق امد و هم خانه تشویشم کرد
بوده ام شهره به اشفته سری در همه شهر
غم هجران تو شوریده تر از پیشم کرد
چون به میخانه چشم تو شدم مست و خراب
زخمی آن مهر فروزان به دل ریشم کرد
دل دیوانه به محراب دو ابروی تو شد
به (حقیقت) غم تو قافیه اندیشم کرد
+ نوشته شده در ۱۳۸۶/۰۱/۰۱ ساعت 22 توسط نعمت
|