سو ختگان
حال ما سوختگان سوختگان میدانند
شور ما را شرر افروختگان میدانند
ارزوئی که نیاید به زبان از دل ما
هست ان نکته که لب دوختگان میدانند
مهر ورزیدن عاشق شدن ودل بستن
یاد یاران به دل اندوختگان میدانند
دین و دل بردن وسرمستی و طنازی را
ناز از چشم تو اندوختگان میدانند
حالت چهر تو را صبح نخستین دیدار
چهره از شرم بر افرو ختگان میدانند
به حقیقت که در این وادی سر گردانی
حال ما سوختگان سوختگان میدانند
+ نوشته شده در ۱۳۸۶/۰۲/۰۱ ساعت 22 توسط نعمت
|